صدای نهاوند:
اشک هایی که تبدیل به لبخند می شوند، داستان زیبای ایثار، فداکاری و اقدام خیرخواهانه بندگان خوب خداست که با تصمیم بهنگام و ارزشمند در سخت ترین لحظات زندگی، جانی دوباره به همنوع می بخشند و اینبار پدر و مادر مرحومه سامیه ترابی در حالی که فرزند دلبندشان و همه زندگی و آرزویشان دچار مرگ مغزی شده، در تصمیمی سخت قبول می کنند پنج عضو بدن دخترشان را اهدا کنند.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری صدای نهاوند، عصر روز پنج شنبه به دیدار خانواده ای رفتیم که در شب بیست و سوم رمضان امسال تلخ ترین خبر عمر خود را توسط تیم پزشکی درمان دخترشان می شنوند، سختترین زمان فرامیرسد و باید خبر مرگ مغزی را به پدر و مادر و دیگر اعضا نگران خانواده سامیه ترابی اعلام کرد؛ خبری که هیچ یک از اعضا خانواده هرگز دوست نداشتند آن را باور کنند.
جواهر گنجی مادر سامیه می گوید: دخترم متولد تیرماه سال ۶۵ بود که در تیرماه ۱۳۹۵ هم از دستم رفت، همین ماه رمضان امسال بود که سر سفره ناهار مقداری غذا به جای مری وارد نای سامیه شد، و روزگارم را سیاه کرد.فرزندش هنوز نفس میکشد و صدای نفسهایش را به خوبی میشنود. نمیتوانند بپذیرد که او دیگر هیچ وقت چشمانش را بهصورت شکسته مادر باز نخواهد کرد.
مادر داغدار و غم دیده ادامه می دهد: در شب بیست و سوم رمضان تیم پزشکی دخترم اعلام کردند، به علت مرگ مغزی خون رسانی به مغز فرزندش متوقف شده، اکسیژن رسانی انجام نمی گیرد، تمام کارکرد مغز و همه زندگی اش از دست رفته و دچار تخریب غیرقابل برگشت شده، اما قلب، کبد، کلیه ها و دیگر اعضای بدنش همچنان کار می کنند و می توان با اهدای آنها به بیماران نیازمند زندگی دوباره بخشید.
پدر سامیه هنوز در شوک و کمای مرگ دخترش باقی مانده است چشمان منتظر و اشک بارش به عکس دخترش که دیگر در کنارش نیست خیره شده است از او می پرسم: چگونه راضی شدی همزمان با خبر مرگ جگر گوشه ات رضایت دهی پنج عضو بدنش را به پنج بیمار در انتظار مرگ پیوند بزنند تا آنها به زندگی لبخند دوباره بزنند و پدر با صدای لرزان و چشمان اشکبار پاسخ داد: لحظات تلخ است؛ تلخ از این جهت که من، مادر، برادر و خواهرانش نمی خواستیم باور کنیم پرونده زندگی سامیه بسته شده است.
اما نکته ای قوت قلب خانواده داغدار می شود و آنها را برای گرفتن این تصمیم سخت راغب می کند، آنجایی که همه اعضا خانواده سامیه ترابی گفتند، سامیه وقتی در قید حیات بود بارها گفته بود دوست دارد اعضا بدنش را به بیماران نیازمند اهدا کند.
پدر و مادر از از مسئول هماهنگ کننده برای اهدای اعضا فرصت می خواهد تا بیشتر فکر کند، می اندیشد و صحبت ها و آرزوی دخترشان را در ذهن و یاد خود مرور می کنند و با خود می گوید با مرگ مغزی همه چیز تمام می شود پس چه بهتر که قلب فرزندم در کالبد دیگر بتپد و دیگر اعضای بدنش بیماران نیازمند دیگری را نجات دهد.
با چشمانی گریان و صدایی لرزان موافقت خود را اعلام می کنند و اینگونه اشک ها جای خود را به لبخند می دهند و ایثار موجب نجات جان بیماران نیازمند و زندگی دوباره آنان می شود.
خداوند بزرگ در قرآن کریم در سوره مائده آیه ۳۲ چنین می فرماید: هر کس نفسی را حیات بخشد، مانند کسی است که همه مردم را حیات بخشیده است.
بیمار مرگ مغزی صحبت نمی کند، نمی بیند، به هیچ یک از تحریکات خارجی پاسخ نمی دهد و بدون استفاده از دستگاه تنفس مصنوعی قادر به نفس کشیدن نیست، پس از وقوع مرگ مغزی در انسان احساس درد و اندوه وجود ندارد و خلاصه این که امکان بهبودی و بازگشت بیمار مرگ مغزی به هیچ عنوان امکان پذیر نیست.
پدر سامیه دوباره با ما هم صحبت می شود و می گوید: بعد از اینکه قلب، دوکلیه،ریه و کبد دخترم را به پنج بیمار نیازمند بدون آنکه آنها را بشناسم و ببینم اهدا کردم، لبخند رضایت خداوند و دخترم را در وجودم احساس کردم، و بیش از ۸۰ درصدی مردمی که مرا دیدند از این اقدام ارزشمند و خدا پسندانه من قدردانی کردند.
امید داشتیم او به زندگی دوباره بازگردد، اما زمانی که پزشکان به ما گفتند همه تلاش هایشان را انجام داده اند و دیگر امیدی برای زنده ماندن دخترم نیست و می توانیم اعضای بدن او را اهدا کنیم، به یاد حرف های دخترم افتادیم که همیشه از ما می خواست اگر دچار حادثه مرگ مغزی شد، اعضای بدنش را اهدا و به بیماران زندگی هدیه کنیم. او چند روز قبل از مرگش نیز بر این وصیت خود تاکید داشت.
وی که هنوز مرگ دخترش را باور ندارد و غم در صدایش موج می زد یادآور شد:کاری که انجام دادیم خواسته ما نبود، بلکه خواسته دخترم بود. ما فقط به وصیت او عمل کردیم. خوشحالیم که توانستیم آخرین خواسته دخترم را اجرا کنیم. احساس می کنیم سامیه هم از کاری که انجام دادیم، خوشحال است.
یاسربرادر و سمیه خواهر مرحومه سامیه هم از بیقراری شب های رمضان و ذکر دعا و نذر و نیاز برای سلامتی سامیه گفتند، اما خبر نداشتند خداوند سامیه را بیشتر از آنها دوست دارد و قرار است سامیه در بهشت برین اقامت کند تا جان پنج نفر را نجات دهد.
برادر و خواهر سامیه به خبرنگار صدای نهاوند گفتند: تصمیم سختی است که پیکر پاره تنت را به تیغ جراحان بسپاری تا اعضای بدنش را بردارند، اما خداوند این مهر و این جرات را به دل داغدار می نشاند تا راضی به رضای او باشد و ناجی جان چند بیمار چشم براه خصوصا اینکه سامیه هم بارها اعلام کرده بود اگر اتفاقی برای من افتاد اعضا بدنم را به بیماران نیازمند اهدا کنید.
اقدام تحسین برانگیز خانواده هایی که عزیزانشان را در پی مرگ مغزی از دست می دهند چراغ های خاموش خانه های زیادی را روشن می کند و شادی را به دلهای نومید خانواده هایی هدیه می کند که تنها پیوند راه نجات بیمارشان است.
شاید بعد از خبر و گزارش مرگ مظلومانه نازنین زهرا این گزارش از سخت ترین گفتگوهایم طی سالها فعالیت در رسانه بود که انجام شد.
پایان بخش این گزارش متن قشنگی است در جهت گسترش و ترویج فرهنگ اهدا اعضای بدن خود: اگر قرار است چیزی از وجود مرا دفن کنید، بگذارید خطاهایم، ضعف هایم و گناهانم دفن شود، روحم را به دست خدا بسپارید و اگر گاهی دوست داشتید یادم کنید، عمل خیری انجام دهید یا به کسی که نیازمند شماست، کلام محبت آمیزی بگویید. اگر آنچه را که گفتم برایم انجام دهید، همیشه زنده خواهم ماند، این است نهایت بشردوستی و کمک به تامین سلامت انسان ها بعد از مرگ من. عشق چگونه زنده ماندن برای همیشه است، خدایا از من بپذیر.
خداوند روح این خواهر سفر کرده را قرین رحمت بی کرانش نماید او بی گمان در جنات نعیم و درکنار بزرگ بانوی عالم حضرت زهرا(س) معوی گزیده است.. برای شادی روحش صلوات…اللهم صلی علی محمد و آل محمد…