- پایگاه تحلیلی خبری صدای نهاوند - https://sedaynahavand.ir -

مشکلات معلولان نهاوند به فراموشی رفته است/ درد و دل‌هایی که شنیده نمی شود

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری صدای نهاوند، اولین باری بود که در کوچه های غربت و فراموش شده شهر نهاوند برای رسیدن به خانه ای که نشانه های نور و آیه های روشن خداوند در آن موج می زد قدم میزدم.

قرار بود همراه جمعی از مسئولین از چند معلول که توانایی حرکت و جابه جا شدن ندارند ملاقات کنیم.

ملاقاتی که در هر دیدار با خانواده یکی از معلولین، خانواده معلول دلی داشت پر از دغدغه و نگرانی، دلشان پر بود از بی‌مهری و یا کم‌لطفی. فقط گوش شنوا می‌خواست و دستی توانا برای رفع مشکل.

خانواده ای که وقتی مادر لب به سخن باز میکرد بعد از چند لحظه ناخدا گاه اشک از چشمانت جاری می شد و زیرلب ذکر” یا ارحم الراحمین” می خواندی و میگفتی خدایا تو به این معلول و خانواده چقدر صبر و تواضع و فروتنی بخشیده ای.

دغدغه و مشکلات معلولان و خانواده های آنان اگر مورد توجه باشد شاید زیاد نباشد و اگر برخی‌ها اعلام می‌کنند زیاد است اندکی کم لطفی و بی صداقتی می کنند چرا که  ما به عنوان یک مسلمان وظیفه داریم نسبت به رفع آن اقدام کنیم خصوصا اینکه در قانون اساسی پیش‌بینی ایجاد امکانات برای این قشر جامعه دیده شد و چرا رعایت نمی‌شود جای بحث دارد.

نهاوند دارای ۱۸ هزار معلول و عقب مانده ذهنی و جسمی است

شهرستان نهاوند در حال حاضر دارای بیش از ۱۸ هزار معلول ذهنی و جسمی است که معادل هشت درصد جمعیت شهرستان نهاوند است و از مجموع ۱۸ هزار معلول نهاوند هفت هزار نفر زیر پوشش بهزیستی قرار دارند و از این تعداد نیز ۷۰۰ نفر مستمری ماهانه دریافت می کنند که سهم هر معلول ماهیانه ۴۸ هزار تومان است.

به راستی مشکلات یک معلول که سالها در یک اتاق کوچک سه و یا چهار متری بدون تحرک زندگی می کند و در این مدت چشمانش به سوی آسمان باز و در دل، خدای خود را صدا می کند چیست؟

واقعا اشک مادری زخم خورده و بردبار که سالها رنج نقص فرزند و پاره ای از تن خویش را به تنهایی در دل و قلب خود انباشته کرده است نزد خداوند چقدر ارزش و منزلت دارد؟

وبه راستی حل کردن مشکل و گرفتاری معلولی که سالهاست در مکانی خوابیده و همه انتظار و امید او وارد شدن مسئولی و یا خیری بر بالین خود است در دنیای پر هیاهو و پر از حادثه چقدر ارزش معنوی و اخروی دارد؟ گاهی وقتها برای تلنگر و به یاد خداوند بودن بی بهره نیست در کوچه پس کوچه های غربت و تنهایی شهرمان قدم بزنیم و بر بالین این عزیزان حاضر شویم.

برای اینکه از جانب خودمان صحبت نکنیم به سراغ  سه نفر از معلولین و خانواده های آنان می رویم تا با صدای لرزان، اشک های صاف و پر از درد و صداقتی ساده و بی آلایش پای صحبت مادرانی درد کشیده و صبور بنشینیم تا هم ما قدری به خود بیاییم و هم مسئولین به یاد داشته باشند که هستند جلوه هایی از آیت و نشانه های خداوند در نقاط مختلفی از شهرمان که ما از آن بی اطلاع و بی خبریم.

به منطقه انتهای گلشن نهاوند میرویم زنگ خانه ای را به صدا در می آوریم بعد از مدتی مادری با نگاهی پر از مهر و محبت به نام ترکان مومیوند درب حیات را باز می کند و ما را به داخل منزل دعوت می کند.

ترکان مومیوند مادر فاطمه مومیوند معلولی است که متولد سال ۱۳۵۷ است و از زمان تولد تاکنون بعلت بیماری و نارسایی های ژنتیکی رشد و نمو وی با مشکل روبرو شده است و به هیچ عنوان توانایی انجام هیچ کار و حرکتی را ندارد.

فاطمه که فقط میتواند دراز بکشد و با لبخندی که بر لب دارد نگاه به آسمان کند از حرف زدن با ما هم محروم است به همین خاطر با مادر مهربان و صبورش همصحبت شدیم.

img15212707

در طول ۳۸ سال گذشته همیشه امیدوار بوده ام

ترکان مومیوند با خبرنگار صدای نهاوند اینگونه سخن می گوید: در طول ۳۸ سال گذشته همیشه امیدوار بوده ام و هیچ وقت ناشکری نکردم هر چند سخت و مشقت بار است ولی راضی به رضای خداوند هستیم.

وی در حالیکه که صدایش لرزان و اشک از چشمانش سرازیر می شود ادامه داد: وقتی بچه های هم سن و سال فاطمه را می بینم دردهایم باز می شود و رنج هایم مضاعف، قبل از تولد فاطمه چقدر شور و اشتیاق داشتیم و چه آرزوهایی برای فاطمه در نظر داشتیم اما اکنون من مانده ام با فاطمه ای که در مقابلم آب می شود و من با دیدن لبخند و نگاه مهربانش خجلت زده.

مادر رنج دیده فاطمه می گوید: به راستی فاطمه چه درخواست و خواسته ای می تواند از مسئولین داشته باشد که مسئولین به دیدن او نمی آیند و از او یادی نمی کنند فاطمه نه توانایی کار دارد و نه وام می خواهد و نه مقام و پست فاطمه من فقط محبت می خواهد و امید.

ترکان مومیوند از هزینه بالای نگهداری دخترش سخن می گوید و ساده می گوید: شما نمی دانید من چه می گویم و چه می کشم تمام این سال‌ها با این مشکلات کنار آمدم و برایم عادی شده و عضویت در بهزیستی هیچ تاثیری در روند زندگی‌ام نداشته چون توانایی بهزیستی برای کمک محدود است.

وی خاطر نشان کرد: جامعه ما را نادیده می‌گیرد، وقتی دخترم را با ویلچر بیرون از خانه می‌برم مردم با تعجب نگاه می‌کنند، هنوز معلولیت برایشان جا نیفتاده است و خیره می‌شوند، برایم مهم نیست اما اطرافیانم زجر می‌کشند، با وجود معلولیت دخترم ایثار و فدارکاری را برای فاطمه وظیفه خود می دانم.

ترکان مومیوند خواسته خود را حمایت و کمک مسئولین شهرستان از دختر معلولش عنوان می کند و می گوید: هزینه های نگهداری فاطمه کمرم را خم کرده است و زندگی برایم سخت شده است.

از فاطمه و مادرش خداحافظی می کنیم و در حالیکه هنوز تحت تأثیر حرفای مادر فاطمه هستیم و زندگی پر مشقت آنها را در طول ۳۵ سال گذشته در ذهن مرور می کنیم وارد منطقه شیخ منصور نهاوند می شویم جایی که هنوز از ابتدایی ترین امکانات شهری ازجمله جدول کشی و آسفالت محروم است.

درب خانه ای کوچک باز می شود و مادر عباس دهلوی به استقبال ما می آئید با راهنمایی او وارد اتاقی می شویم که سالهای سال است محل نگهداری پسر معلولش عباس است.

فضای اتاق کوچک است و فقط سه نفر می توانند در داخل آن بنشینند بقیه دوستان مجبور می شوند بیرون از اتاق صحبت های عصمت مالمیر مادر عباس را بشوند.

%d9%81%d8%b6%d8%a7%d9%87%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c%d9%86%d9%87%d8%a7%d9%88%d9%86%d8%af%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%aa%d8%b1%d8%af%d8%af%d9%85%d8%b9%d9%84%d9%88%d9%84%d8%a7%d9%86

فقط یاد و ذکر خداوند است که تحمل مشکلات را برایمان راحت کرده است

از مادر عباس پرسیدم عباس متولد چه سالی است و مشکلات شما در نگهداری عباس چیست؟ آیا مسئولین به عیادت شما آمده اند و یا از مشکلات شما آگاه هستند، مادر میان سال گفت: تمام اراده و توکل و امید ما به خداوند است و فقط یاد و ذکر خداوند است که ما را تا کنون نگه داشته و تحمل مشکلات را برایمان راحت کرده است.

او با اشاره به پسرش می گوید: ۲۹ سال است عباس اینگونه زندگی می کند عباس هم از حرف زدن محروم است و فقط نگاه می کند و لبخند میزند انگار با نگاهش به ما می گوید:  بهشت جایگاه پدران و مادران دلسوز است پدران و مادرانی که دلسوزانه امکانات آسایش فرزندان معلولشان را فراهم می کنند.

عصمت مالمیر می گوید فکر کنم تاکنون کمکی که به ما شده یک عدد وبلچر بوده است که بعد از کلی رفت و آمد موفق شدیم از بهزیستی دریافت کنیم.

او بزرگترین مشکل حال حاضر  خود را اجاره نشینی می داند و می گوید: مسئولین کمک کنند تا ما صاحب یک واحد مسکونی باشیم به خداجابه جا کردن عباس برایمان سخت است از طرف دیگر هزینه های نگهداری عباس هم با شرایط اقتصادی فعلی در حد توان ما نیست.

او هم از بی اعتنایی مسئولین به معلولان انتقاد دارد و می گوید: معلولان و خانواده های آنان در نزد مسئولین و مردم گم شده اند ما می خواهیم دیده شویم اما نیازمند نگاه ترحم آمیز نیستیم.

این جا به یاد حرفای تکراری افتادم که در جلسات مختلف از مسئولین شنیده بودم سالهاست که در مورد معلولان و مشکلات آنها تنها حرف می زنیم اما پای عمل که به میان می آید امکانات فراهم نیست. تنها شعار داده ایم که معلولیت محدودیت نیست، اما به راستی این شعاربرایمان تبدیل به باور شده یا در حد همان شعار باقی مانده است.

معلولین دغدغه های بسیاری دارند که مشکل مسکن و درمان و هزینه های نگهداری برای عده ای که در منزل زمین گیر شده اند و قدرت هیچ گونه جابه جایی ندارند حقی که خودخواهی انسان های سالم حتی جسارت بیان کردنش را از معلولان گرفته است.

برای دیدن یکی دیگر از خانواده های معلولان نهاوند وارد کوچه پس کوچه های منطقه کوچه درازه نهاوند شدیم منطقه ای که هنوز بوی قدیمی میدهد و در و دیوار آن با خشت و بافت قدیمی ما را به ۵۰ سال قبل هدایت می کند کوچه های باریک و تنگ بدون هیچ گونه جدول گذاری و آسفالت و فاضلاب هم که در میان کوچه روان است.

به خانه مورد نظر میرسیم درب خانه که باز شد پسر بزرگ خانواده وقتی دوربین ما را دید از ما خواهش کرد عکس نگیریم وقتی گفتم برای تهیه گزارش است اجازه داد البته تقصر نداشت اوج محرومیت و فقر از ظاهر این خانه هویدا بود.

مادرش لیلا گلابی ۶۰ ساله است که چند سال پیش بعلت بیماری رومانتیسم فلج شده است.

شوهر لیلا گلابی سه سال پیش فوت کرده است وقتی گفته شده مهمان داری و از مهمانانت چگونه پذیرای می کنی لبخندی زد و گفت: مهمان حبیب خداست الحمدالله همه چی هست زندگی در یک خانه کوچک و قدیمی و چندین وسیله کهنه و قدیمی مورد نیاز زندگی تنها امکاناتی بود که این مادر با آن روزگار می گذراند.

خانم لیلا گلابی گفت: هزینه های درمان و نگهداری من بالا رفته است و بی بضاعتی و کم دستی هم باعث شده مشکلات چندین برابر شود او اندک توجه و کمکی هم که می شود را از طرف بهزیستی میداند و می گوید: پسر بزرگ من بیکار است با این شرایط که خیلی از مرفهین جامعه هم ابراز نارضایتی می کنند وضع ما که دیگر معلوم است.

انتظار داریم مسئولین به آنچه می گویند عمل کنند

او هم تنها خواسته خود را از مسئولین توجه و سرکشی به معلولان و خانواده های آنان عنوان می کند و می گوید ما انسانهای ضعیف و کم تحرک و کم توقعی هستیم که زمین گیر شده ایم اما انتظار داریم مسئولین به آنچه می گویند عمل کنند و در حل مشکلات درمانی و نگهداری ما را یار ی کنند.

شهر ما پر است از معلولان حرکتی، ذهنی، بینایی و گفتاری، روانی و شنوایی آیا آنها به اندازه من و تو حق زندگی و استفاده از امکانات شهری را دارند و ما باید  برخورد با آنها و احترام گذاشتن را یاد بگیریم چون به کمتر از چند ثانیه با یک تصادف و حادثه با معلول بودن فاصله داریم.

یاد بگیریم که افراد معلول همانند سایر افراد جامعه قابل احترام هستند و این کمترین چیزی است که طلب می‌کنند و طوری رفتار کنیم که انتظار داریم دیگران با ما رفتار کنند.

یادمان باشد که هیچ کس به خواست خود معلول نشده است و معلولان در جامعه باید مثل یک فرد سالم امور روزمره خود را انجام دهند مثلا در بانک در صف بایستند و در مطب ساعت‌ها منتظر دکتر شوند و کسی هم به وضعیت جسمانی آنها توجه نمی‌کند.

امیدواریم مسئولین و مردم معلولانی که در هیاهو امروز زندگی صنعتی گم شده اند و دغدغه ها و مشکلات انها بر روی هم انباشته شده است را مورد توجه قرار دهند و یادمان باشند آنها هم در زندگی و خدمات اجتماعی حقی دارند اشتغال،  درمان، هزینه های نگهداری، مسکن و ازداوج معلولان باید جز اولویت کاری مسئولین قرار گیرد چون صدای این افراد در هیاهو زمان گم شده و حتی دیدن آنها هم برای ما سخت شده است.

گزارش/حسین صادقی